×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

عاشقانه

× دراینجا شمه ای از شعرها ودست نوشته های عاشقانه ومتفاوت بکلر رفته است
×

آدرس وبلاگ من

mneda.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/[email protected]

انتظار

دوشنبه 12 اسفند 1392 - 4:33:08 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

ارسال پيام

جمعه 23 اسفند 1392   9:36:14 PM

لیلی گفت: موهایم مشکی ست، مثل شب، حلقه حلقه و مواج،

دلت توی حلقه های موی من است.

نمی خواهی دلت را آزاد کنی؟

نمی خواهی موج گیسوی لیلی را ببینی؟



مجنون دست کشید به شاخه های آشفته بید و گفت: نه نمی خواهم،

گیسوی مواج لیلی را نمی خواهم.

دلم را هم.



لیلی گفت: چشمهایم جام شیشه ای عسل است، شیرین،

نمی خواهی عکست را توی جام عسل ببینی؟

شیرینی لیلی را؟



مجنون چشمهایش را بست و گفت: هزار سال است عکسم ته جام شوکران است، تلخ.

تلخی مجنون را تاب می آوری؟



لیلی گفت: لبخندم خرمای رسیده نخلستان است.

خرما طعم تنهایی ات را عوض می کند.

نمی خواهی خرما بچینی؟



مجنون خاری در دهانش گذاشت و گفت: من خار را دوستتر دارم.



لیلی گفت: دستهایم پل است. پلی که مرا به تو می رساند. بیا و از این پل بگذر.



مجنون گفت: اما من از این پل گذشته ام. آنکه می پرد دیگر به پل نیازی ندارد.



لیلی گفت: قلبم اسب سرکش عربی ست.

بی سوار و بی افسار.

عنانش را خدا بریده، این اسب را با خودت می بری؟



مجنون هیچ نگفت.



لیلی که نگاه کرد، مجنون دیگر نبود؛ تنها شیهه اسبی بود و رد پایی بر شن.



لیلی دست بر سینه اش گذاشت، صدای تاختن می آمد...

???

????????

http://mneda.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 15 اسفند 1392   9:37:24 PM

ممنونم دوستان گرامی از همراهیتون